بر و بچه های پرستاری ۹۰ بجنورد

اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن! در بهشت

بر و بچه های پرستاری ۹۰ بجنورد

اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن! در بهشت

کوچه

  • « کوچه - فریدون مشیری »



بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم

همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،

شدم آن عاشق دیوانه که بودم


ادامه مطلب ...

یه شب...

به شب سلام که جای شهاب اشکهایش قلب زمین را افروخته.

چشمک ستارگانش خواب را از چشم عشاق ربوده.

آغوش مهتابش قلب اقیانوسها را گشوده.

ادامه مطلب ...